مشکل من همینجاست خودم تنهایی نمیتونم برم به خانوادمم نمیتونم بگم من دردمو به کی بگم من بخاطر یک پسری که عاشقشم بابام که از گل نازکتر نمیگف میخواس کتکم بزنهههههه هنوز که هنوزه کلی از اون روز گدشته فقط موقع خواب خیلی شبا تصویر بابام با کمربندش میاد جلو چشامم میفهمین من چی میکشممممممممم؟برام دعا کنین همین
یا پیغمبر! بله همین الآن اومد جلو چشمم! این وضعیتو به نظرم یه مشاور بتونه درست کنه یا حداقل ترس شما رو از بین ببره. فقط سوالی که دارم اینه که چرا تنهایی نمیتونید برید مشاوره؟ دردتونو به خودتون توی کاغذ بگید. خودتونو یه شخصیت دیگه فرض کنید و باهاش صحبت کنید. هر چی می خواید بهش بگید. البته که منم حرفاتونو شنیدم و دعاتون می کنم و هر چه که در توانم بود گفتم.
باز خوبه شما هنوز به دعا و کمک خدا اعتقاد دارید. من با این که آدم معتقدیم نماز و روزم سر جاشه اعتقادمو به دعا از دست دادم. خوبه. همینجوری باشید. حالا من دعا کردم اوضاع نه مثل سابق بلکه خیلی بهتر و شادتر شه زندگیتون و انگیزه ی خیلی زیادی بگیرید برای حرکت به سمت اهداف قشنگ و زیبا. آنچنان مهارت ها و موفقیت هایی کسب کنید که بدرخشید و براتون این ناراحتی ها خاطره بشه. نمیدونم چرا با وجود حال بدتون باعث شدید من روحیه بگیرم و بخوام و تلاش کنم که حال و اوضاع جفتمون بهتر شه.
خیلی ممنون.
ایشالا تو امتحانتونم موفق باشید.
شما کاملا صادق باشید و اصلا وقتی رفتید نصف جلساتو راجب همین چیزای اخلاق و تحصیل و روابط بهتر و چگونه با پدر و مادر بهتر رفتار کنیم و موفقیت تحصیلی و شغلی و اینا صحبت کنید. (خودمونیما یه دفعه دیدید بعد از این که ایشالا مشکل اصلیتون حل شد سی چل تا موفقیت دیگه به خاطر این صحبتا تو جلسات مشاوره کسب کردید!!!)
نه متاسفانه. رفتم ناهار خوردم هیچی نخورده بودم. حالا هم باید برم مشاوره. این که میگید بیاد خوبتون کنه رو هر کسی رو که سراغ دارم در جوابش میگه هیچ کس نمیتونه حال شما رو خوب کنه. فقط خودتون میتونید. در صورتی که من معتقدم که این جواب آدمای بی تفاوت و بی احساسه که هیچ انسانیتی در وجودشون نیست. حال بد دیگران نباید برای ما بی اهمیت باشه. ولی به هر حال کاریش نمیشه کرد. اینجا دنیای بی تفاوت هاست. برا همین میگم خودتونو یه شخصیت دیگه فرض کنید و تو کاغذ با خودتون حرف بزنید.
اگه میبینید نمیتونید تمرکز کنید بلند بلند بخونید تا بشه تمرکز کرد. اگه دیگه واقعا نشد پنج دقیقه وقت بگیرید و تو کاغذ تیتر وار موضاعات ذهنتونو بنویسید در حد سه چهار خط یا بیشتر (برای این که وقت نگیره) مچالش کنید و ریزریزش کنید و با این کار به مغزتون بفهمونید که فعلا نمی خواید بهش فکر کنید. بلند بلند خوندن فراموش نشه.
منم به حرفم عمل نکردم. ببخشید. حالا حتما تا شب به حرفم عمل می کنم. شمام اگه خواستید شب بیاید بگید چقدر تونستید بخونید و الآن قول بدید که فلان صفحه و تا فلان مبحث میخونید. منم شب میام اعلام میکنم. کلا جزوم ۳۰ صفحست تا شب قول میدم همشو بخونم و حل کنم هر جور شده.
یه تکنیکم هست به نام ذهن آگاهی حالا بعدا اگه فرصت شد میگم.
حس سنگینی تو معزم دارم برم زنگ بزنم بیان منو ببرن دعا کنین دیگه برنگردم تموم کنم
نه نکنید این کارا رو. ای بابا الآن باید برم جایی وقت ندارم. بدبختی این فکرای وسواسی هی بیشتر و بدتر میشند. خانومی که اسمتونم نمیدونم نکنید این کارا رو تو رو خدا. من دارم نگران میشم نکنه کار وحشتناکی دست خودتون بدید. خدایا نمیدونم چجوری ایشونو از این وضعیت در بیارم خودمم اوضام جالب نیست. شما رو قسم میدم به جای این کارا یه کاغذ قلم بردارید بنویسید. همین الآن کاغذ و قلم بردارید. اصلا نه. برندارید. لباس بپوشید برید بیرون. پیاده روی کنید. تند راه برید آروم راه برید. ولی خواهش می کنم فکر نکنید در حین راه رفتن. بعد از نیم ساعت یه ساعت برگردید خونه. خواهش می کنم حتی فکر فرارم نکنید. به عواقبش که فکر می کنم تن و بدنم میلرزه. اصلا ارزششو نداره. گفتم که خانوم عزیز با مشاوره بعدا میرید برطرفش میکنید میره پی کارش دیگه. من براتون به محض برگشتن از بیرون نماز میخونم. زیارت عاشورا میخونم. از امام حسین و امام زمان طلب کمک می کنم برای شما. بعد که از بیرون برگشتید و ایشالا یکم حالتون بهتر شده بود کاغذ قلم بردارید و فکرتونو خالی کنید. به خدا ارزششو نداره که این بلا ها رو سر خودتون بیارید. درسو برا چند دقیقه یا یکی دو ساعت ول کنید و این کارا رو بکنید تا خدای نکرده حالتون بدتر نشده.
بعد از این که این دو کارو انجام دادید برید درستونو بخونید.
نگرانتون شدم. نکنید این کارا رو خانوم عزیز.
توروخدا به حدا بگین فقط اونو بهم بده خدا جواب منو نمیدهههههههههههههه کسی که اصلا نمیشناسمش بخاطر من ناراحته اما عشقم...خدااااااااااااااااا ااا کمکم کن ممنونم که برام دعا میکنین ببخشیدشما رو ناراحت کردم من خیلی تنهام دویس بارمخاطبینمو زیرو رو میکنم کسی نیس باهاش حرف بزنم میام اینجا
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)